خانه دسته‌بندی نشده پرش با اسب از مانع سرطان

پرش با اسب از مانع سرطان

4128
0

گفت و گو با مهتاب باباحیدری قهرمان سوارکاری استقامت و اولین بانوی کماندار با اسب استان کرمانشاه

خاص پرس: مهتاب باباحیدری قهرمان سوارکاری استقامت و نخستین زن کمانگیر روی اسب استان کرمانشاه نه تنها در زمینه ورزش بلکه در عرصه سلامتی نیز اراده خود را نشان داده و توانسته است بر بیماری سخت سرطان فایق آید.
باباحیدری متولد آبان ماه ۱۳۶۳ در کرمانشاه است و با مدرک کارشناس کامپیوتر، به عنوان مسئول روابط عمومی و انفورماتیک حوزه خدمات شهری شهرداری کرمانشاه فعالیت دارد.
با وجود بیماری سرطان بارها در مسابقات اسب سواری موفقیت به دست آورد و حتی از کمند سرطان و متاستاز نیز گذشت. او در حال حاضر نایب رئیس فدراسیون ورزش بیماران خاص و پیوند اعضا استان کرمانشاه است.
با او در خصوص ورزش و تجربه شکست سرطان گفت‌وگو کرده‌ایم.

*چطور به اسب و سوارکاری علاقه‌مند شدید؟
از کودکی عاشق اسب‌ها بودم. یادم هست وقتی به طاق بستان می رفتیم سوار اسب‌های کرایه‌ای می‌شدم. هشت ساله بودم که همراه پدرم به میدان کورس کرمانشاه می رفتم و از دیدن اسب ها و سوارکارها لذت می‌بردم. با این حال امکان این ورزش برایم مهیا نبود. در یک خانواده پرجمعیت زندگی می‌کردیم و پدر و مادر برای تامین هزینه های ما زحمت فراوان می کشیدند و تحصیل ما برایشان خیلی مهم‌تر بود. تا اینکه حدودا یک دهه پیش در باشگاه شبدیز کرمانشاه سوارکاری را شروع کردم.

*از بیماریتان بگویید. چه زمانی دچار سرطان شدید؟
در سال ۹۰ در اوج جوانی دچار سرطان بدخیم پستان شدم. بیست و پنج جلسه شیمی درمانی کردم. دوره سخت و طاقت فرسایی بود. در همان برهه در بیمارستان همسرم که عشق زندگیم بود و هست از من خواستگاری کرد. هفتم مهر سال ۱۳۹۰ وقتی سر سفره عقد نشستم، یک تار مو به سر نداشتم و این اصلا برای من حس قشنگی نبود. اما من مثل هیچکس نبودم وباید شاهکاری روخلق میکردم. پس سعی کردم با شهامت و قدرت زندگیم را شروع کنم.

*آیا با شروع بیماری، ورزش را رها کردید؟
یک برهه‌ای به خاطر مخالفت همسرم سوارکاری را کنار گذاشتم، اما سال ۹۱ مجدد پا در رکاب گذاشتم. اواخر دوره شیمی درمانیم بود که در کرمانشاه یک دوره مسابقه استقامت برگزار شد. آن زمان مسابقات استقامت از ۲۰کیلومتر شروع می‌شد. در این رده شرکت کردم. با این که بیمار بودم، اما در کنار بقیه سوارکارها مسابقه دادم. با کمک خدا در آن مسابقه مقام اول تیمی را کسب کردیم .
حدود سال ۹۳ استاد علی قورچیان در کرمانشاه یک دوره آموزشی هنرهای رزمی سواره گذاشتند که در آن شرکت کردم و به کمانگیری با اسب علاقه‌مند شدم. در سال ۹۴ مجددا در مسابقه استقامت استانی در کرمانشاه شرکت کردم. این بار در رده ۴۰کیلومتر و بعد در رده۶۰ کیلومتر مسابقه کشوری و باز هم موفق شدم.
اما متاسفانه بعد از آن مسابقه متوجه شدم که مهره کمرم آسیب شدیدی دیده و دوباره بیماری به شکل متاستاز به سراغم آمده بود.
دوباره دوره درمان بسیار سخت تری شروع شد، شیمی درمانی، پرتو درمانی و مصرف داروهای گران قیمت. حتی یک دوره ای با ویلچر راه می‌رفتم. عصا به دست شدم و از طرف پزشک معالجم از فعالیت و سوارکاری منع شدم. اما بازهم به خدا توکل کردم و ایمان درونی خودم را تقویت و اراده کردم.
سال ۹۵ با اینکه هنوز تحت درمان بودم اما حالم بهتر شده بود. عصا را کنار گذاشتم و دوباره پا در رکاب کردم و روی زین برگشتم.
استارت جدیدی در زندگیم زدم و رشته کمانگیری روی اسب را ادامه دادم. با اینکه رشته خیلی سختی است و من بارها آسیب دیدم، اما با عشق و اقتدار پیش رفتم وخدا خواست تا اولین زن کمانگیر روی اسب استان باشم.

* وقتی دوباره بیماری سرطان به سراغتان آمد ناامید نشدید، چطور از متاستاز که بسیاری آن را پایان راه می دانند به سلامت بیرون آمدید؟
من یک بچه ناخواسته بودم. مادرم برای از بین بردن من در دوره بارداری تعداد زیادی آمپول زد ، ولی من زنده ماندم، در حالی که در حالت عادی با سه تا از آن آمپول‌ها جنین از بین می رود. پس در اوج بیماری به خودم گفتم من به این دنیا آمدم تا کاری متفاوت کنم. پس به خدا توکل کردم.
شب قبل از اینکه بفهمم مریضیم چیست، خواب دیدم در دریایی سیاه، عن‌قریب غرق شوم. آنقدر دست و پا زدم تا خودم را در دشت سبزی پرت کردم. همه اینها نشانه‌های خدا بود که مرا به مبارزه و جنگیدن و پیروز شدن دعوت می‌کرد. با خودم فکر کردم از مرگ می‌ترسیدم، اما با خودم گفتم برو در دل درد، یا می بری یا می بازی. شروع به درمان سخت کردم و جنگیدم برای
پیروزی. البته که خیلی سخت بود.

*پس از بهبودی از سرطان، خود شما اقدامی برای کمک به بیماران سرطانی انجام داده اید؟
بله! من به صورت عام‌المنفعه با نماد روبان صورتی که نشان از بیماران سرطانی است در همایش بیماران خاص و همایش‌های ورزشی شرکت می‌کنم تا هم دردانم ببینند و بدانند که ما ازهمه قویتر و توانمتدترهستیم.
همچنین پیگیر راه اندازی انجمن مردم‌نهاد اسب درمانی هستم تا به بیماران خاص، خصوصا بیماران سرطانی کمک کنم و با مانوس شدن احساس آرامش و نشاط و شادی بیشتر و بهتری در زندگی خواهند داشت.
من دوست دارم با حمایت از بیماران خاص و سرطانی ها بگویم که با توکل به خدا به استثنا تبدیل می شوید و عظمت خداوند را تجربه خواهید کرد. قصد دارم تا این روحیه را ترویج کنم که در اوج ناامیدی پا پس نکشید و باقدم های کوتاه بازهم به راه خود ادامه دهید

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here